تا همین چند روز پیش فکر میکردم که باید تسلی خاطر باشم. دقیق تر بگم چون هم آرام بودم و هم تحصیلکرده میبایست آدم مهربانی باشم.
ریشه های این اندیشه که هنوز جرئت ندارم تعصبش بنامم بسیار عمیق بود چرا که همچنان باقیست.
من بی اعتماد به نفس نمیتونم زندگی کنم و همین هم منو در برابر بعضی آدمها ضعیف میکنه.